بسم الله
سلام چندين باره
من ديسي شده بودم كه مثلا بدون قرص خواب امشب بخوابم اما...
داشتم مطالبتونو مي خوندم
اگر ميشه كمي بگين چه خبره؟
راستش فقط به ديد اين ميومدم به وبلاگتون كه جايي نظر جالبي داده بودين
و برام مهم نبود اين داستانها رو كي وقت ميشه بخونم
اما امشب نشستم پاش
دلم گرفت...
چقدر شبيه درداي منه
چقدر اين جور زندگي برام آشناست
چقدر اون خانم رو درك مي كنم
....
چقدر الان دلم گريه مي خواد اما
ديگه اشك ندارم
همش فرياده!
همش شيونه...
همش جيغ شده
يكي منو ازين چاه لعنتي بكشه بيرون!
اين اون چيزاييه كه شما بايد بشنويد و....
حالا شنيدين؟
تكليف رو فهميدين؟!
..
يا الله