نخوندمش ولي فكر كنم بايد با بابات صحبت كنم
ضمنا ما رو به اون چپي ها اضافه كن
سلام
شرمنده...يا نيستم يا وقتي ميام مدام حرف دارم واس گفتن...
اين بار يه آپ چن خطي. بر خلاف هميشه که زياده گويي ميکنم.......
مياي ؟
سلامون عليكم آسيد
يه نكته فني خواستم خدمتتون عرض كنم
به نظر حقير كم كم داري از ساختار داستان خارج مي شي يعني يه جورايي فقط يه سخنراني يه طرفه رو اينجا داريم مي خونيم
البته محتواي مطلب محتواي جالبيه ولي در مورد قالبش اين نكته به ذهنم رسيد
فعلا
به نامش
نمي دونم
انگار بد فهميدم
ولي شايد...
من كه خودم زندگيم اين جوري بود و بدتر هم شد
حالا هم كه مثلا آدم شده بودم....
كمي فكر كنيم
فكر ميكنم
همين
يا الله
بسم الله
سلام چندين باره
من ديسي شده بودم كه مثلا بدون قرص خواب امشب بخوابم اما...
داشتم مطالبتونو مي خوندم
اگر ميشه كمي بگين چه خبره؟
راستش فقط به ديد اين ميومدم به وبلاگتون كه جايي نظر جالبي داده بودين
و برام مهم نبود اين داستانها رو كي وقت ميشه بخونم
اما امشب نشستم پاش
دلم گرفت...
چقدر شبيه درداي منه
چقدر اين جور زندگي برام آشناست
چقدر اون خانم رو درك مي كنم
....
چقدر الان دلم گريه مي خواد اما
ديگه اشك ندارم
همش فرياده!
همش شيونه...
همش جيغ شده
يكي منو ازين چاه لعنتي بكشه بيرون!
اين اون چيزاييه كه شما بايد بشنويد و....
حالا شنيدين؟
تكليف رو فهميدين؟!
..
در مورد كامنتتون يه چيزي مي شد گفت که من نميگم!!!
ولي در مورد نوشته هام...بله
راست مي گين
شايد فقط براي استاد مي نويسم...شايدم نه :فقط براي دل خودم!!
بهرحال هيشكي هيچي نمي فهمه!!
يا ام المصائب
ياد سخنراني حاج آقا ماندگاري افتادم تو دانشگاه اون تيكه اش كه در مورد مضرات روابط قبل از ازدواج مي گفت
در ضمن اين قد رئئئئئئئئئئال ننويس اين داستانارو بد ميشه واست
سلام.به قول يكي از دوستان:لعنت بر يزيد!
تازه مي خوام شروع كنم به خوندن.ولي امتحان 3واحدي مهمي دارم كه هيچي هم نخوندم
بي خيال شدم باز...
از عمه ي سادات بخواين كمك كنه به همه....تو اين روزاي بي كسي خانم....فكر كنم همه حاجات روا بشه...
الله اكبر از صبر دل زينب!
با سلام
البته اينا تنها حرفم نبود بزرگوار...دردم بود!!!!
خدارو شکر روز به روز امام حسين(ع) بيشتر بين انسانها نفوذ ميکنه...چه احساسا و چه عقلا!!!
ضمنا اسم شما يعني ..خود من....بنده رو ياد کتاب " من او " ي اميرخاني انداخت...!!!
باقي بقايتان و عالي عقلتان
يا علي